معادلات میدانی و تحلیل وضعیت آینده «تجزیه یمن»؛ نقشه عربستان
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتگویی با آقای محمدرضا مرادی کارشناس و تحلیلگر مسائل منطقهی غرب آسیا به بررسی ابعاد گوناگون مسئلهی یمن و جنگ عربستان سعودی علیه این کشور و همچنین زوایای مختلف دیدار هیئت یمنی با رهبر انقلاب اسلامی پرداخته است
آقای محمد عبدالسلام سخنگوی جنبش انصارالله یمن و هیئت همراه عصر سهشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۸ با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. اهمیت این دیدار را از جنبههای مختلفی میتوان بررسی کرد. به همین مناسبت، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در گفتگویی با آقای محمدرضا مرادی کارشناس و تحلیلگر مسائل منطقهی غرب آسیا به بررسی ابعاد گوناگون مسئلهی یمن و جنگ عربستان سعودی علیه این کشور و همچنین زوایای مختلف دیدار هیئت یمنی با رهبر انقلاب اسلامی پرداخته است.

در درجهی اول باید به این واقعیت توجه داشته باشیم که این جنگ با هدف تسلط امارات و عربستان بر یمن و شکست انصاراللّه شروع شده است. ائتلاف سعودی فکر میکرد با محاصره و با جنایتهای بسیار و تشدید حملات میتواند انصاراللّه را شکست دهد، اما این جنگ نهتنها باعث شکست انصاراللّه نشده، عملاً به استانهای جنوبی عربستان نیز سرایت کرده است. همچنین انصاراللّه از موضع پدافندی و دفاعی به موضع آفندی و حمله تغییر وضعیت داده است.
یمن در شرایط کنونی با یک بحران بسیار بزرگ دست و پنجه نرم میکند. در این باره روزنامهی گاردین اعلام کرده که ۸۵ هزار کودک در این جنگ قربانی شدهاند. طبق اعلام یونیسف نیز در هر ۱۰ دقیقه یک کودک یمنی به دلایل مختلف میمیرد. اخیراً هم خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از یک مرکز اطلاعاتی در آمریکا که اطلاعات مکانی و درگیریهای مسلحانه را گردآوری میکند، اعلام کرد از شروع جنگ در یمن تا کنون ۹۱ هزار نفر کشته شدهاند. خب این آمارها بسیار قابل توجه است و خسارتهای تحمیلی این جنگ به مردم یمن، بسیار وسیع است. سازمان ملل نیز تأکید کرده که جنگ یمن باعث شده این کشور ۲۰ سال به عقب بازگردد.
همهی اینها نشاندهندهی حجم وسیع حمله و خسارتهایی است که ائتلاف سعودی به یمن وارد کرده و بزرگترین فاجعهی انسانی را در این کشور رقم زده است.
در شرایط کنونی جنگ به آن نقطهای نرسیده که ائتلاف سعودی و ائتلاف عربی میخواستند و بر خلاف تصور آنها انصاراللّه توانسته خیلی سریع خود را بازیابی کند. امروزه انصاراللّه تبدیل به یک گروه مقاوم و قدرتمند شده که میتواند در برابر سلاحهای مدرن آمریکا و انگلیس و فرانسه و دیگر کشورها مقاومت کند.

محاصرهی یمن از سال ۲۰۱۵ شروع و در سال ۲۰۱۶ بسیار تشدید شد. الان محاصرهی یمن هم هوایی، هم زمینی و هم دریایی است. یعنی عملاً یمن و آن بخشی که دست انصاراللّه و انقلابیون است، کاملاً در محاصرهی ائتلاف سعودی قرار دارد و تنها راه خروج از آن همین بندر الحدیده است که آن هم بسیار تحت نظارت قرار دارد و بهندرت کشتیهایی در آن پهلو میگیرند تا دارو یا غذا به مردم یمن برسانند. این محاصره باعث شده که حتی دارو و مواد غذایی به یمن نرسد و خسارتهایش برای مردم بسیار زیاد است. حدود ۱۱ میلیون یمنی در وضعیت فشار جسمی و روحی بسیار شدیدی زندگی میکنند. مخصوصاً کودکان یمنی بزرگترین قربانیان این محاصره هستند. گروه کودکان جادهای اعلام کردهاند که ۵ میلیون و ۲۰۰ هزار کودک در یمن اکنون با قحطی روبهرو هستند. همچنین متأسفانه سهچهارم از جمعیت ۲۷ میلیونی یمن نیاز به کمکهای غذایی دارند که ۸ میلیون نفر آنها در آستانهی قطحی کامل قرار دارند. سازمان ملل حتی هشدار داده که کمبود غذا در یمن جان ۱۳ میلیون نفر را تهدید میکند.
حدود ۹۰ درصد از مواد خوراکی یمن از خارج تأمین میشود و کنترل بندر الحدیده به عنوان تنها راه ارتباطی انصاراللّه با جهان خارج باعث شده که مواد غذایی بسیار کمی وارد یمن شود. حملهی ائتلاف سعودی به یمن که اساساً فقیرترین کشور عربی بود، این کشور را در وضعیت بسیار وخیمتری قرار داد و باعث شد ۶۱ درصد از یمنیها در وضعیت ناامنی غذایی به سر ببرند. به صورت کلی و تیتروار اگر بخواهیم آمار گرسنگی در یمن به دلیل محاصره را توضیح بدهیم، از این قرار است:
بیش از ۱۹ میلیون یمنی قادر به تهیهی مواد غذایی مورد نیاز خود نیستند که در مقایسه با سال ۲۰۱۷، این تعداد ۲۴ درصد افزایش پیدا کرده است. نزدیک به ۸ میلیون نفر یمنی اکنون به کمکهای فوری غذایی نیازمندند. طبق اعلام یونیسف، در هر ۱۰ دقیقه یک کودک یمنی میمیرد. حداقل در ۱۰ استان یمن گرسنگی شدید حاکم است، و از هر ۵ نفر، ۴ نفر با ناامنی غذایی مواجهاند. ۳۲ درصد از نواحی یمن در معرض قحطی کامل قرار دارد. یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر از کودکان یمن بهشدت دچار سوء تغذیهاند. این خلاصهای از وضعیت مردم یمن است به دلیل تحمیل محاصرهی عربستان سعودی در ۵۲ ماه گذشته، که به یک بحران و فاجعهی انسانی منجر شده و متأسفانه با سکوت مجامع بینالمللی هم مواجه است.

این که انصاراللّه به نمایندگی از ایران میجنگد یا نه، مسألهای است که مقامات انصاراللّه بارها به آن پاسخ دادهاند و اعلام کردهاند که انصاراللّه نمایندهی هیچ کشوری نیست و از جانب هیچ کشوری نمیجنگد. ائتلاف سعودی اما همواره سعی میکند این گروه را به ایران منتسب کند. دلیلش هم کاملاً واضح است؛ عربستان نمیخواهد خودش را بازندهی جنگی بداند که طرف مقابلش گروه کوچک انصاراللّه باشد. در واقع عربستان با معرفی کردن ایران به عنوان عامل اصلی جنگ، به نوعی سعی میکند ایران را طرف مقابل خود در جنگی بداند که بازندهی آن است. لذا این که انصارالله نمایندهی ایران باشد یا نه، در واقعیت چندان مصداقی پیدا نمیکند.
البته طبیعی است که به دلیل اهداف و ایدئولوژی مشترک بین ایران و گروههای مقاومت مانند انصاراللّه یمن یا حزباللّه لبنان یا گروههای مقاومت فلسطین، آنها را متحدان طبیعی ما قلمداد میکنند و کاملاً طبیعی است که ایران از این گروهها حمایت کند، اما این که ایران آنها را شکل داده باشد و برایشان سلاح بفرستد، قطعاً نه، زیرا محاصرهی شدیدی بر یمن حاکم است و امکان ارسال سلاح برای این گروه وجود ندارد.
در مورد نقش انصاراللّه باید توجه داشته باشیم زمانی که در فروردین سال ۹۴ ائتلاف سعودی به یمن حمله کرد، انصاراللّه گروهی بود که واقعاً در مقابل عربستان و امارات شانس چندانی نداشت، چون سلاحهای عربستان و امارات بسیار پیشرفتهتر بودند و منابع مالی و انسانی گستردهتری در اختیار اینها بود. کسی تصور این را هم نمیکرد که انصاراللّه روزی به این درجه برسد که اکنون به عنوان یکی از دو طرف منازعه مشروعیت پیدا کند و خودش را اینقدر توانمند نشان بدهد. انصاراللّه از روز اول با سلاحها و موشکهای قدیمی و ابتداییاش جنگ را شروع کرد، اما بهتدریج و هر چه از روز اول جنگ فاصله گرفت، موفق شد موشکهای خودش را ارتقاء دهد. اخیراً هم از پهبادهای قاصف k۲ استفاده کردند و شرقیترین نقاط عربستان یعنی شهر الدّمام را هدف قرار دادند. یعنی انصاراللّه از ابتدای جنگ تاکنون توانسته موازنهی وحشت و قدرت را بر ائتلاف سعودی حاکم کند و این نشان از توانمندیها و ظرفیتهای آنان دارد.
رهبر انقلاب از ابتدای جنگ پیشبینی کرده بودند که عربستان از ورود به میدان یمن پشیمان خواهد شد. هماکنون نتیجهی درگیریها چه بوده است؟
در همان ابتدای جنگ یمن رهبر معظم انقلاب تأکید کردند که پوزهی آلسعود به خاک مالیده خواهد شد. عملاً هم طبق اعلام کارشناسان عربی و حتی برخی از مقامات سعودی، بازندهی جنگ یمن ائتلاف سعودی بوده است. عربستان در فروردین ۹۴ اعلام کرد ظرف چند هفته به دنبال این است که انصاراللّه را شکست بدهد و منصور هادی رئیسجمهور مستعفی یمن را به قدرت بازگرداند، اما میبینیم که ۵۲ ماه از آن زمان گذشته و نهتنها این هدف محقق نشده، بلکه اکنون جنگ به استانهای جنوبی عربستان، یعنی نجران و جیزان و عسیر هم سرایت کرده است. حتی ریاض پایتخت عربستان نیز دیگر در برابر حملات پهبادی و موشکی انصاراللّه امنیت ندارد.
عربستان و امارات خسارتهای بسیاری در این جنگ متحمل شدهاند و عربستان به سبب حملات موشکی و پهبادی انصاراللّه مجبور شده بسیاری از شرکتهای صنعتی و تجاری خود را در سه استان جنوبی تعطیل کند و بیش از هفت هزار نفر را از این مناطق به جاهای دیگر منتقل کند. حتی ۵۰۰ مدرسه و واحد آموزشی را نیز تعطیل کرده است.
برخی منابع اعلام کردهاند که عربستان تا ۳۰۰ میلیارد دلار در این جنگ هزینه کرده و ۲۵۰۰ سرباز را در این جنگ از دست داده است که ۶۰ افسر ردهبالا هم در بین این کشتهها بودهاند. همچنین طبق اعلام برخی منابع غربی بیش از ۶۵۰ تانک سعودی تا الان منهدم شده است و ۱۸ جنگنده نیز به دست انصاراللّه یمن ساقط شده است. علاوه بر آن، عربستان هزینههای بسیار زیادی به کشورهای غربی پرداخته است. میدانید که نزدیک به ۵ هزار سرباز انگلیسی در عربستان هستند که از پایگاههای هوایی عربستان حفاظت میکنند.
همچنین نیروهای آمریکایی هم در عربستان حضور دارند. عربستان قراردادهای بسیار سنگینی با آمریکا منعقد کرده است. مثلاً در سفر ترامپ به عربستان تنها یکی از این قراردادها، فروش ۱۱۰ میلیارد دلار اسلحه به عربستان بوده است. همهی اینها برای ائتلاف سعودی هزینه است؛ هزینهی جنگی که در آن پیروز نشده و نخواهد شد.
البته طبیعی است که به دلیل اهداف و ایدئولوژی مشترک بین ایران و گروههای مقاومت مانند انصاراللّه یمن یا حزباللّه لبنان یا گروههای مقاومت فلسطین، آنها را متحدان طبیعی ما قلمداد میکنند و کاملاً طبیعی است که ایران از این گروهها حمایت کند، اما این که ایران آنها را شکل داده باشد و برایشان سلاح بفرستد، قطعاً نه، زیرا محاصرهی شدیدی بر یمن حاکم است و امکان ارسال سلاح برای این گروه وجود ندارد.
در مورد نقش انصاراللّه باید توجه داشته باشیم زمانی که در فروردین سال ۹۴ ائتلاف سعودی به یمن حمله کرد، انصاراللّه گروهی بود که واقعاً در مقابل عربستان و امارات شانس چندانی نداشت، چون سلاحهای عربستان و امارات بسیار پیشرفتهتر بودند و منابع مالی و انسانی گستردهتری در اختیار اینها بود. کسی تصور این را هم نمیکرد که انصاراللّه روزی به این درجه برسد که اکنون به عنوان یکی از دو طرف منازعه مشروعیت پیدا کند و خودش را اینقدر توانمند نشان بدهد. انصاراللّه از روز اول با سلاحها و موشکهای قدیمی و ابتداییاش جنگ را شروع کرد، اما بهتدریج و هر چه از روز اول جنگ فاصله گرفت، موفق شد موشکهای خودش را ارتقاء دهد. اخیراً هم از پهبادهای قاصف k۲ استفاده کردند و شرقیترین نقاط عربستان یعنی شهر الدّمام را هدف قرار دادند. یعنی انصاراللّه از ابتدای جنگ تاکنون توانسته موازنهی وحشت و قدرت را بر ائتلاف سعودی حاکم کند و این نشان از توانمندیها و ظرفیتهای آنان دارد.

در همان ابتدای جنگ یمن رهبر معظم انقلاب تأکید کردند که پوزهی آلسعود به خاک مالیده خواهد شد. عملاً هم طبق اعلام کارشناسان عربی و حتی برخی از مقامات سعودی، بازندهی جنگ یمن ائتلاف سعودی بوده است. عربستان در فروردین ۹۴ اعلام کرد ظرف چند هفته به دنبال این است که انصاراللّه را شکست بدهد و منصور هادی رئیسجمهور مستعفی یمن را به قدرت بازگرداند، اما میبینیم که ۵۲ ماه از آن زمان گذشته و نهتنها این هدف محقق نشده، بلکه اکنون جنگ به استانهای جنوبی عربستان، یعنی نجران و جیزان و عسیر هم سرایت کرده است. حتی ریاض پایتخت عربستان نیز دیگر در برابر حملات پهبادی و موشکی انصاراللّه امنیت ندارد.
عربستان و امارات خسارتهای بسیاری در این جنگ متحمل شدهاند و عربستان به سبب حملات موشکی و پهبادی انصاراللّه مجبور شده بسیاری از شرکتهای صنعتی و تجاری خود را در سه استان جنوبی تعطیل کند و بیش از هفت هزار نفر را از این مناطق به جاهای دیگر منتقل کند. حتی ۵۰۰ مدرسه و واحد آموزشی را نیز تعطیل کرده است.
برخی منابع اعلام کردهاند که عربستان تا ۳۰۰ میلیارد دلار در این جنگ هزینه کرده و ۲۵۰۰ سرباز را در این جنگ از دست داده است که ۶۰ افسر ردهبالا هم در بین این کشتهها بودهاند. همچنین طبق اعلام برخی منابع غربی بیش از ۶۵۰ تانک سعودی تا الان منهدم شده است و ۱۸ جنگنده نیز به دست انصاراللّه یمن ساقط شده است. علاوه بر آن، عربستان هزینههای بسیار زیادی به کشورهای غربی پرداخته است. میدانید که نزدیک به ۵ هزار سرباز انگلیسی در عربستان هستند که از پایگاههای هوایی عربستان حفاظت میکنند.
همچنین نیروهای آمریکایی هم در عربستان حضور دارند. عربستان قراردادهای بسیار سنگینی با آمریکا منعقد کرده است. مثلاً در سفر ترامپ به عربستان تنها یکی از این قراردادها، فروش ۱۱۰ میلیارد دلار اسلحه به عربستان بوده است. همهی اینها برای ائتلاف سعودی هزینه است؛ هزینهی جنگی که در آن پیروز نشده و نخواهد شد.
آیا ائتلاف عربستان - امارات در یمن در حال فروپاشی است؟
ائتلاف سعودی در سال ۱۳۹۴ متشکل از ۹ کشور بود، اما با شکستهای میدانی و پیروزیهای انصاراللّه کشورهای عربی از این ائتلاف خارج شدند. بحرین و مراکش خارج شدند و قطر هم به دلیل اختلافاتش با عربستان و امارات از ائتلاف بیرون آمد. مصر هم که از ابتدا خیلی دخالت نمیکرد و کشورهای دیگر هم یکی بعد از دیگری از این ائتلاف خارج شدند. اکنون امارات تنها کشوری است که به صورت کامل و همهجانبه در کنار عربستان مانده است. البته امارات از روز اول با یک نگاه و یک راهبرد مشخصی وارد جنگ با یمن شد. برای عربستان تقویت انصاراللّه یمن و حاکم شدن این جنبش بر یمن یک تهدید بزرگ بود. عربستانیها به صورت تلویحی بارها اشاره کردند که نمیخواهند شاهد تولد یک حزباللّه دوم در مرزهای جنوبی خود باشند، زیرا یمن مستقل و قدرتمند را یک تهدید برای عربستان میدانند.
در عربستان این ضربالمثل بسیار رایج است که «هر چه به ما میرسد، از یمن است»؛ یعنی ریشهی مشکلاتشان از یمن است. مقامات سعودی دولت علی عبداللّه صالح را تبدیل به یک دولت دستنشانده کرده بودند که از جانب یمن خیالشان راحت باشد، اما انقلاب سال ۲۰۱۱ باعث شد این تهدید برای عربستان به وجود بیاید که یمن به عنوان یک کشور مستقل و قوی بتواند مزاحمتهایی برای عربستان ایجاد کند یا حتی باعث شود دخالتها و نفوذ عربستان در یمن پایان بیاید.
عربستان در این سالها تلاشهای بسیاری کرد که نفوذش را در یمن ریشهدار کند. نفوذی که عربستان در قبایل یمنی ایجاد کرده بود، باعث شد برخی رسانهها از اصطلاح «دولت در دولت» یاد کنند، چون عربستان عملاً یک دولتی را درون قبایل یمنی ایجاد کرده بود. همهی اینها باعث شده بود که عربستان به نوعی برای خودش مدیریت کند و از استقلال و تقویت و قدرتمند شدن یمن جلوگیری کند. با انقلاب ۲۰۱۱ همهی این مسائل کنار رفت و تهدید یمن برای عربستان بیش از هر زمان دیگری رنگ واقعیت به خود گرفت. البته در همان سالهای ابتدایی و با طرح «ابتکار خلیجی»، سعودیها و کشورهای خلیج فارس موفق شدند منصور هادی (معاون علی عبداللّه صالح) را به قدرت برسانند و به نوعی بحران را مدیریت کنند، اما زمانی که منصور هادی به دلیل فسادها و کجرویها و انحرافات در دولتش مجبور شد به سمت عدن فرار کند و انصاراللّه برای حفاظت از انقلاب ۲۰۱۱ وارد صنعا شدند، ائتلاف سعودی به این نتیجه رسید که دیگر با این شیوه و جهتگیری نمیتواند یمن را تحت سلطه نگهدارد. لذا به یمن حمله کرد تا از تسلط و تقویت انصاراللّه جلوگیری کند و حداقل یمن قدرتمند را چند سال به عقب بیندازد.
اما امارات به هیچ عنوان نگاه عربستان را در یمن نداشته و ندارد، زیرا انصاراللّه اساساً به طور مستقیم خطری برای امارات به شمار نمیرود. البته یمنِ قوی و مستقل ممکن است بالقوه و شاید در آینده تهدیدی برای امارات باشد، اما دغدغهی امارات نیست. امارات دنبال این بوده که بر جنوب یمن تسلط بیابد و بنادر الحدیده و المقلا و دیگر بنادر یمن را به اشغال خودش درآورد، زیرا در استراتژیهایی که برای خودش ترسیم کرده بود، تسلط بر این بنادر برایش مهم است. در این راستا حتی تنگهی باب المندب برای امارات بسیار مهم است. حتی امارات با سومالی و اتیوپی و کشورهای آن طرف دریای سرخ قراردادهایی بسته بود که آنجا نفوذ کند و پایگاههای نظامی داشته باشد. امارات دنبال این بود که با تسلط بر بنادر المکلا و الحدیده به نوعی حضور خودش را در آنجا تثبیت کند. امارات حتی برای تسلط بر جزیرهی مهم و راهبردی سُقُطرا در دریای سرخ هم خیز برداشت، اما به دلیل اختلافهایش با عربستان به نتیجه نرسید.
بنابراین نوع نگاه و انگیزههای این دو کشور عضو ائتلاف از ورود به جنگ در یمن با هم متفاوت بوده و اختلاف نظرهایی بین این دو وجود داشته و دارد. امارات دنبال تسلط بر جنوب بود و عربستان از اول شکست انصاراللّه و تسلط بر تمام یمن را دنبال میکرد. در شرایط کنونی نیز بین این دو کشور بر سر مناطق نفوذ اختلاف است.
ائتلاف سعودی در سال ۱۳۹۴ متشکل از ۹ کشور بود، اما با شکستهای میدانی و پیروزیهای انصاراللّه کشورهای عربی از این ائتلاف خارج شدند. بحرین و مراکش خارج شدند و قطر هم به دلیل اختلافاتش با عربستان و امارات از ائتلاف بیرون آمد. مصر هم که از ابتدا خیلی دخالت نمیکرد و کشورهای دیگر هم یکی بعد از دیگری از این ائتلاف خارج شدند. اکنون امارات تنها کشوری است که به صورت کامل و همهجانبه در کنار عربستان مانده است. البته امارات از روز اول با یک نگاه و یک راهبرد مشخصی وارد جنگ با یمن شد. برای عربستان تقویت انصاراللّه یمن و حاکم شدن این جنبش بر یمن یک تهدید بزرگ بود. عربستانیها به صورت تلویحی بارها اشاره کردند که نمیخواهند شاهد تولد یک حزباللّه دوم در مرزهای جنوبی خود باشند، زیرا یمن مستقل و قدرتمند را یک تهدید برای عربستان میدانند.
در عربستان این ضربالمثل بسیار رایج است که «هر چه به ما میرسد، از یمن است»؛ یعنی ریشهی مشکلاتشان از یمن است. مقامات سعودی دولت علی عبداللّه صالح را تبدیل به یک دولت دستنشانده کرده بودند که از جانب یمن خیالشان راحت باشد، اما انقلاب سال ۲۰۱۱ باعث شد این تهدید برای عربستان به وجود بیاید که یمن به عنوان یک کشور مستقل و قوی بتواند مزاحمتهایی برای عربستان ایجاد کند یا حتی باعث شود دخالتها و نفوذ عربستان در یمن پایان بیاید.
عربستان در این سالها تلاشهای بسیاری کرد که نفوذش را در یمن ریشهدار کند. نفوذی که عربستان در قبایل یمنی ایجاد کرده بود، باعث شد برخی رسانهها از اصطلاح «دولت در دولت» یاد کنند، چون عربستان عملاً یک دولتی را درون قبایل یمنی ایجاد کرده بود. همهی اینها باعث شده بود که عربستان به نوعی برای خودش مدیریت کند و از استقلال و تقویت و قدرتمند شدن یمن جلوگیری کند. با انقلاب ۲۰۱۱ همهی این مسائل کنار رفت و تهدید یمن برای عربستان بیش از هر زمان دیگری رنگ واقعیت به خود گرفت. البته در همان سالهای ابتدایی و با طرح «ابتکار خلیجی»، سعودیها و کشورهای خلیج فارس موفق شدند منصور هادی (معاون علی عبداللّه صالح) را به قدرت برسانند و به نوعی بحران را مدیریت کنند، اما زمانی که منصور هادی به دلیل فسادها و کجرویها و انحرافات در دولتش مجبور شد به سمت عدن فرار کند و انصاراللّه برای حفاظت از انقلاب ۲۰۱۱ وارد صنعا شدند، ائتلاف سعودی به این نتیجه رسید که دیگر با این شیوه و جهتگیری نمیتواند یمن را تحت سلطه نگهدارد. لذا به یمن حمله کرد تا از تسلط و تقویت انصاراللّه جلوگیری کند و حداقل یمن قدرتمند را چند سال به عقب بیندازد.
اما امارات به هیچ عنوان نگاه عربستان را در یمن نداشته و ندارد، زیرا انصاراللّه اساساً به طور مستقیم خطری برای امارات به شمار نمیرود. البته یمنِ قوی و مستقل ممکن است بالقوه و شاید در آینده تهدیدی برای امارات باشد، اما دغدغهی امارات نیست. امارات دنبال این بوده که بر جنوب یمن تسلط بیابد و بنادر الحدیده و المقلا و دیگر بنادر یمن را به اشغال خودش درآورد، زیرا در استراتژیهایی که برای خودش ترسیم کرده بود، تسلط بر این بنادر برایش مهم است. در این راستا حتی تنگهی باب المندب برای امارات بسیار مهم است. حتی امارات با سومالی و اتیوپی و کشورهای آن طرف دریای سرخ قراردادهایی بسته بود که آنجا نفوذ کند و پایگاههای نظامی داشته باشد. امارات دنبال این بود که با تسلط بر بنادر المکلا و الحدیده به نوعی حضور خودش را در آنجا تثبیت کند. امارات حتی برای تسلط بر جزیرهی مهم و راهبردی سُقُطرا در دریای سرخ هم خیز برداشت، اما به دلیل اختلافهایش با عربستان به نتیجه نرسید.
بنابراین نوع نگاه و انگیزههای این دو کشور عضو ائتلاف از ورود به جنگ در یمن با هم متفاوت بوده و اختلاف نظرهایی بین این دو وجود داشته و دارد. امارات دنبال تسلط بر جنوب بود و عربستان از اول شکست انصاراللّه و تسلط بر تمام یمن را دنبال میکرد. در شرایط کنونی نیز بین این دو کشور بر سر مناطق نفوذ اختلاف است.