داعشیها از تاجزادهها مسئولیت پذیرترند
باید اذعان کرد در مقایسه با تروریست های داعش که مسئولیت جنایت های خود را به با افتخار قبول و اعلام می کنند، اصلاح طلبان تندرو و برخی دولتمردان جسارت آن را ندارند که مسئولیت اقدامات خود را قبول کنند.
به گزارش سخن آشنا، فصل ناکارآمدی مدیریت اصلاح طلب و کسانی که خود را از مبتکران مدیریت اجرایی در کشور می دانستند و در 8 سال دولت قبل انواع ناسزاها را نثار اصولگرایان و انقلابی ها را به خاطر حمایت از آن کردند، فرا رسیده است. اما در این فصل مدعیان بحران ساز قرار نیست مسئولیت قبول کنند و به افکار عمومی پاسخگو باشند بلکه زمین بازی را به صورتی گسترده کرده اند که همه مقصر اند به غیر از خود آنها.
تکرار کردن های کسی به نام محمدخاتمی بود که افراد کم تجربه را راهی مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و پاستور کرد که حال در زمانیکه ماحصل این انتخاب ها تبدیل به بحران در مدیریت اجرایی در بسیاری از حوزه ها شده، پیاده نظام های تندروی اصلاح طلب وقیحانه خود را وارد گود کرده و ذیل تا صدر نظام را مقصر بحران می دانند. کسانی مانند مصطفی تاجزاده وقیحانه حاکمیت کنونی را با نظام شاهنشاهی مقایسه کرده و مسئولیت اصلی بحران را به سوی فرد اول نظام سوق داده است. در آن سو حسام الدین آشنا، مشاور اطلاعاتی و امنیتی حسن روحانی با ساخت کلیپی با عنوان « داری اشتباه می کنی خلبان»، خود و دولتش را عقل کلی متصور می شود که در حال هشدار دادن برای نجات هواپیمای یعنی ایران است حال وی جسارت امثال تاجزاده ها را ندارد و در لفافه کنایه می زند ولی کیست که نداند منظور او چیست.
بیشتر بخوانید:
تعریف آزادی بیان در نگاه تاجزاده
خصیصه بسیار مذموم برخی دولتی ها و اصلاح طلبان اینست که همواره سعی دارند در قدرت حضور داشته باشند ولی هیچگاه مسئولیت و هزینه های آن را بر دوش نگیرند و در مواقع بحرانی با جنگ روانی و بازی انحرافی مدیریت اذهان عمومی را در دست گیرند. در دولت اصطلاحات اصطلاح «هر 9 روز یک بحران» برای دولت خاتمی باب شد تا وی و مدیریت اصلاحات در دولت و مجلس و شوراها از مشکلات و مسائلی که در حوزه اقتصادی، سیاسی و معیشتی به وجود آمده بود، فرار رو به جلو داشته باشند و بحران ساز ها را مقصر عدم تحقق وعده ها معرفی کنند.
مشخصا نهادهای انقلابی هدف اول اصلاح طلبان و حامیان دولت جهت تخریب هدفمند آنهاست. کینه و بغض آنها نسبت به نهادهای انقلابی غیرقابل کتمان است. در حالیکه دولت فخیمه مورد حمایت اصلاح طلبان نتوانسته بحران ارزی را مدیریت کند و با دامن زدن به افزایش قیمت ارز، روان و روح مردم را آزارده و آنها را از اعتماد مجدد به روحانی و لیست بازی خاتمی پشیمان ساخته، وقیحانه از دولت پنهان سخن می گویند.دولت پنهانی که از نگاه آنها مجموعه ای از نهادهای انقلابی هستند.
تاجزاده بار دیگر در این جنگ روانی پرچمدار بوده تا زمین بازی را عوض کرده و بار مسئولیت را از شانه دولت کم کفایت بردارد. وی در توئیتی نوشته است: «به نقطه عطف/حذف یکی از دو دولت نزدیک میشویم. یا #دولت_پنهان از مستوری دست میکشد و با کنارزدن #دولت_قانونی ارکان حکومت را کامل در دست میگیرد یا مجبور به عقبنشینی از قلمروهای مختلف بهویژه در عرصه اقتصاد و سیاستخارجی میشود. اجازه ندهیم #جامعه_مدنی از #حزب_پادگانی شکست بخورد.»
او کاملا آگاهانه در حال موج سازی پیرامون افزایش قیمت ارز و مشکلات اقتصادی است تا برخی نهادهای انقلابی ولو غیرمرتبط را مسئول در این زمینه ها بداند! در اعتراضات دی ماه نیز وقتی فلش گرانی ها به سمت دولت نشانه رفته بود، این پیاده نظام رسانه ای اصلاحات بودند که به کمک دولت آمدند و توپ را به زمین حاکمیت پاس دادند و با بازی رفراندوم خواهان تعیین سرنوشت کشور شدند! حال مجددا با وقوع یک بحران جدید برای مسئولیت گریزی از دولت پنهان سخن می گویند که چیزی جز توهم توطئه آگاهانه در شرایط کنونی کشور نیست.
به نیکی روشن است که اصلاح طلبان در دولت، در مجلس و در شوراها از سال 1392 به این سو توانسته اند حضور پیدا کنند و برخی از ارکان قدرت را در دست گیرند اما برخلاف وعده ها و نویدهایی که درباره شروع فصل جدید سیاست ورزی و بهبود اوضاع اقتصادی کشور و حتی عبور سایه جنگ از کشور می دادند، در مواقعی که مشکلات اقتصادی گسترده می شود و بحران هایی در حوزه های اجتماعی شکل می گیرد دست به دو کار می زنند. از یکسو با طرح موضوعات حاشیه ای مانند حجاب و ورود زنان به ورزشگاه افکار را منحرف می کنند و از سوی دیگر با عدم مسئولیت پذیری در مشکلات، حاکمیت و نهادهای انقلابی را مسئول ایجاد بحران ها معرفی می کنند.
باید اذعان کرد در مقایسه با تروریست های تکفیری داعش که مسئولیت جنایت های خود را به سرعت و با افتخار قبول و اعلام می کنند، اصلاح طلبان تندرو و برخی دولتمردان جسارت آن را ندارند که مسئولیت اقدامات خود را قبول کنند و در تمامی بحران ها نشان داده اند تنها را را برای گریز فرار رو به جلو انتخاب می کنند.
اما اینک زمان آن است تا دولت با هزینه های اقداماتش روبه رو شود و مسئولیت پذیرتر شود...
منبع: جهان
نام این صرافیها آشنا نیست جناب آشنا؟!
مشاور فرهنگی رئیسجمهور میگوید به واسطه مماشات با محتکران دلار، ارز کاهش پیدا نمیکند.
سخن آشنا- به گزارش رجانیوز، در کمتر از 24 ساعت از مقاله مسعود نیلی درباره «حمایت از گرانی دلار و انتقاد از ثبات نرخ دلار»، بازار ارز با افزایش قیمت مواجه شد و با افزایش 700 تومانی به رقم 5800 تومان رسید. با این وجود در سکوت ولیالله سیف، حسام آشنا مشاور روحانی در حال ارائه راهکار برای کنترل بازار است.
او در توئیتی نوشت: «ارز ارزان میشود اما نه با مماشات با محتکران جسور اسکناس و قاچاقچیان قهار اربیل و استانبول.»
کافی است تا مشاور رئیس دولت نگاهی به اطرافش بیاندازد و آدرس صرافیهایی که باید با آنها برخورد شود را پیدا کند. صرافیهایی که درست در آستانه بحران ارزی سال 90 شکل گرفتهاند و امروز مشغول فعالیت هستند. البته اگرچه آشنا معتقد بر لزوم برخورد با محتکران ارز هست، اما تاکنون نظری درباره مماشات با برخی از صرافیهای نزدیک به دولت نداده است. شرکت صرافی صدقی- حسین فریدون، شرکت صرافی دختر و داماد جناب ذخیره کشور صفدر حسینی (رئیس صندوق توسعه ملی دولت یازدهم و خالق حماسه حقوقهای نجومی) و صرافی تیزچنگ، دوست قدیمی جناب سیف بخشی از صرافیهایی است که اخیراً آشکار شده است.
در همین راستا در بحران ارزی در دولت دهم، شاهد تأسیس صرافیهای پر رونقی توسط اعضای دولت روحانی بودیم. به طور مثال در سال 90 و در هنگام شدت گرفتن بحران ارزی در کشور سیده فاطمه حسینی دختر رئیس صندوق توسعه ملی دولت روحانی، (که آن زمان 26 سال داشت) به همراه شوهرش هانی میرمحمد علی اقدم به تأسیس یک صرافی به نام «شرکت تضامنی سیدهانی میرمحمد علی و شرکا» میکنند. میرمحمد علی مدیریت این صرافی را برعهده میگیرد و دختر صفدر حسینی هم بر کرسی ریاست هیئت مدیره این صرافی مینشیند. حدود یک سال بعد بانک مرکزی وقت رسماً دریافت مجوز این صرافی را اعلام میکند اما یک سال و نیم بعد یعنی در بهمن ماه 92 که دولت حسن روحانی سکان قوه مجریه را به دست میگیرد، بانک مرکزی دولت یازدهم رسماً مجوز فعالیت صرافی دختر و داماد صفدر حسینی را لغو میکند.
اما با بررسی روزنامه رسمی میتوان فهمید که صرافی خانوادگی صفدر حسینی با وجود لغو مجوز هم به فعالیت خود ادامه میدهد تا این که در بهمن ماه سال گذشته و بعد از این که به طور عجیبی سرمایه خود را از 200 میلیون به 4 میلیارد تومان افزایش داده بود، بار دیگر از بانک مرکزی دولت تدبیر و امید مجوز میگیرد.
پیش از این نیز اخباری در خصوص مشارکت «فریدون - صدقی» در راهاندازی صرافی «صدقی و شرکا» در سال 90 مطرح شد؛ یعنی درست در زمانی که به گفته «اسحاق جهانگیری» معاون اول رئیسجمهور، صرافیها نقش زیادی در ایجاد تلاطم ارزی در کشور بازی کرده و به گفته وی، در همان روزها 22 میلیارد دلار ارز توسط برخی صرافیها از کشور خارج شده و رانت 7000 میلیارد تومانی هم برای برخی صرافیها ایجاد شده بود. درست در همین ایام پرتنش در بازار ارز بود که فریدون و صدقی صرافی «بدون مجوز» خود از بانک مرکزی را راهاندازی کردند. البته معلوم نیست در این روزها که شکست سیاستهای دولت روحانی آشکار شده است و با کاهش روز به روز ارزش پول ملی بازار خوبی برای کاسبان بحران پیدا شده است، منسوبان به دولت بنگاههای جدید اقتصادی خود را در کجا تأسیس کردهاند، اما آنچه مشخص است این که، این نعل وارونه زدن برای دولت صرافها خندهدار است.
اختلاف کارگزاران و مشارکت بر سر استعفای شهردار تهران
اعلام استعفای محمدعلی نجفی از شهرداری تهران موجب اختلاف میان کارگزاران، حزب اتحاد ملت و دیگر طیفهای اصلاحطلب شده است.
روزنامه اعتماد در این زمینه نوشت: حالا که نجفی بر رفتن پا میفشارد شاید مهمترین پرسش این باشد که چه کسانی برای رفتن شهردار تهران روزشماری میکنند و چه کسانی این کرسی را تنها برازنده نجفی میدانند. محمدعلی نجفی که با 21 رأی قاطع مدیریت شهر تهران را برعهده گرفت رفتن یا ماندنش چند رأی دارد؟ روزهای شهریور 96 نجفی یکی از چندین گزینه اصلاحطلب شورای شهر بود. شورایی که اتحاد ملت، کارگزاران سازندگی و اعتماد ملی از احزاب متنفذ آن بوده و هستند. در نهایت در اجماعی بیسابقه همه روی نجفی به توافق رسیدند. اما حالا برای ماندن او بر این مسند جبههبندیها چگونه است؟ همان زمان که ارگان رسانهای حزب کارگزاران کنارهگیری نجفی از این حزب را برجسته کرد، مشخص بود که احتمالاً کارگزارانیها برای کرسی او در شهرداری هم برنامهای خواهند داشت. بر کسی پوشیده نبود که گزینه مطلوب آنها از همان ابتدا محسن هاشمی بود.
اما رفتن هاشمی از شورا راه را برای ورود یک اصولگرا باز میکرد. این موضوع و امضای میثاقنامه دست کارگزارانیها را برای اصرار بر حضور محسن هاشمی در بهشت میبست. در نهایت مناسبات ایجاب کرد که هاشمی در شورا باقی بماند. از همین روی با رفتن نجفی باز هم محسن هاشمی به عنوان یکی از گزینههای جدی شهرداری تهران مطرح خواهد بود.
البته هاشمی در اولین واکنش به استعفا گفت قصدی برای شهردار شدن ندارد و دنبال آن نیست. با این حال اخبار غیررسمی حاکی از آن است که محسن هاشمی با همراهی احمد مسجدجامعی از جدیترین موافقان استعفا هستند. سناریوی آنها رفتن هاشمی به بهشت و تکیه زدن دوباره مسجد جامعی بر صندلی ریاست شورا است.
این روزنامه میافزاید: «در این جبههبندیها اعضای اتحاد ملت در شورا و نزدیکان آنها از مخالفان رفتن نجفی هستند. با این حال شنیده میشود محمود میرلوحی از اعضای این حزب و حسن رسولی از چهرههای نزدیک به محمدرضا عارف دو عضو شورا هستند که با همراهی مرتضی الویری در حال رایزنی برای گزینه بعدی شهرداری هستند. گزینه مطلوب آنها برای شهرداری تهران نیز محسن مهرعلیزاده، استاندار فعلی اصفهان است. آنها همچنین تمایل دارند تا برای حضور الویری بر مسند ریاست شورای شهر تهران تلاش کنند. اعتماد ملیها با وجود اعضای محدود در شورای شهر جزو مخالفان رفتن نجفی هستند.
از دیگر مخالفان استعفا مجید فراهانی، رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان و همچنین برخی دیگر نظیر الهام فخاری و افشین حبیبزاده هستند که آنها نیز در موضعگیری با غالب اعضای اتحاد ملت هم نظرند.
یادآور میشود علی شکوری راد دبیر حزب اتحاد ملت در گفتوگو با اعتماد ادعا کرده استعفای نجفی، پروژهای سیاسی و فراتر از شهرداری است. اما کرباسچی به این روزنامه گفت: آنچه ما بر آن تأکید داریم این است که به این بحث نباید نگاهی چندان سیاسی داشت. اینکه آقای نجفی اعلام کرده که کسالت دارد، عین واقعیت است. در این شرایط فشار کاری برایش مناسب نیست. همچنین کار شهرداری بسیار سنگین است. به خصوص با توجه به زیاد بودن حجم کارهای عقب مانده و گرفتاریهای مالی شهرداری تهران مشکلاتی برای آقای نجفی رخ خواهد داد. من فکر میکنم که ما نباید این مسئله را سیاسی کنیم. اگر حرفهایی در مورد گذشته شهرداری و افراد مختلف داریم، مباحث جدایی است که مراجع ذیربط باید پیگیری کنند. آنچه امروز روشن است و آقای نجفی بر آن اصرار دارند، کسالتشان است. زاویه دید ما نیز نباید خارج از چیزی باشد که ایشان اعلام کرده است.
جنگ زرگری نشریات اجارهای برای ندیدن افسارگسیختگی ارز
درحالیکه نرخ ارز طی هفتههای اخیر شکل صعودی به خود گرفته، روزنامههای زنجیرهای با پشت کردن به این مسئله مهم درگیر حاشیهسازیهای همیشگی و پنهان کردن مسائل مهم هستند.
نرخ دلار دیروز تا 5800 تومان هم صعود کرد و روز قبل از آن 5200 تومان بود. اما روزنامههای اصلاحطلب دیروز ترجیح دادند در صفحات اصلی خود، این موضوع مهم را که به کاهش ارزش پول ملی میانجامد در صفحات اول خود مسکوت بگذارند و موضوعات دیگری را تیتر بزنند. برخی از این روزنامهها دیروز هیچ تیتری درباره تحولات بازار ارز نداشتند. تیتر این نشریات را مرور کنید؛
- اعتماد: زبان زرگری روشنفکران/ انواع اصلاحات و چرا همچنان اصلاحطلبی؟
- آفتاب یزد: 242 روز گذشت؛ قالیباف همچنان پستی ندارد/ سفر دو هفتهای استاندار کرمان به کانادا
- همشهری: این راه ادامه دارد (درباره موضوع استعفای شهردار بیمار تهران)
- هفت صبح: سقف انتظارات ما از مهران مدیری کجاست؟
- آرمان: جزئیات حملات سایبری
- شرق: خروج میلیاردها دلار ارز از کشور در دوره احمدینژاد
- و ...
یادآور میشود این روزنامهها نقش اصلی در ایجاد هیجان عمومی برای مذاکره با شیطان بزرگ و سپس بزک توافق داشتند.
سیاهبازی روزنامه بزککار برای لاپوشانی وارونگی وعدههای برجامی
در حالی که سوءمدیریت دولت موجب آشفتگی بازار ارز شده، روزنامه زنجیرهای شرق تیتر اول خود را به ادعای خروج 100 تا 200 میلیارد دلار ارز از کشور در دولت احمدینژاد اختصاص داد.
جالب اینکه در متن تیتر کوچکترین سندی از این ادعا دیده نمیشود. شرق در تیتر «خروج میلیاردها دلار ارز کثیف از کشور در دوره احمدینژاد» مینویسد: در حالی مجلس باز شدن حساب سپرده ارزی و تک «نرخی شدن ارز را عامل کنترل قیمت این پول بینالمللی در ایران معرفی میکند که کارشناسان این حوزه نظر دیگری دارند. به اعتقاد کارشناسان افتتاح حساب ارزی ایده جدیدی نیست و پیش از این نیز بانک مرکزی اقدام به افتتاح این حساب کرده است. خروج ارز از کشور دلایل متعددی دارد که یکی از دلایل آن پولهای کثیفی است که صاحبان آنها این مبالغ را از ایران خارج کرده و قصد ندارند آن را باز گردانند. حتی تخمین زده میشود که بین 100 تا 200 میلیارد دلار ارز کثیف در دوره احمدینژاد از ایران خارج شده و هیچگاه به حساب کشور بازگردانده نشده است.»
این روزنامه میافزاید: «محسن قادری کارشناس ارز در گفتوگو با شرق میگوید؛ پولهایی که از کشور خارج شده است، پول کثیف است و پول تمیز نیست که افراد آن را در بانک سپردهگذاری کنند. قادری ادامه میدهد: گفته میشود در زمان احمدینژاد بین 100 تا 200 میلیارد دلار نشتی دلار وجود داشته است و پولهایی بوده است که از کشور خارج شده و دیگر به کشور باز نگشته است. نشتی دلار یعنی اینکه 20 میلیارد دلار پول از کشورخارج شده و معادل 15 میلیارد دلار به داخل بازگشته است. البته درباره صحت عدد نشتی دلار در زمان احمدینژاد چیزی نمیدانم و عدد رسمی در این زمینه نداریم.»!!
اکنون سؤال از شرق این است که آیا با ادبیاتی نظیر «تخمین زده میشود»، «گفته میشود» و «درباره صحت عدد نشتی دلار چیزی نمیدانم»، میتوان مدعی خروج 200 میلیارد دلار از کشور در دولت اسبق شد و روی سوءمدیریت فعلی بر بازار ارز که موجب گرانی 60 درصدی آن در 2 سال گذشته برخلاف وعدههای برجامی شده، سرپوش گذاشت؟
یادآور میشود مدیرمسئول روزنامه شرق، سال گذشته در مصاحبه با حسین دهباشی اعتراف کرد که این روزنامه برای جا انداختن توافق، مجبور به اغراق و بزک درباره نتایج آن شده است.
اسرائیل: موشکهای ایران معادله قدرت در منطقه را به هم زده است
«منابع بلندپایه رژیم صهیونیستی اذعان میکنند موشکهای دقیق ایران، معادله استراتژیک جدیدی بهوجود آوردهاند به ویژه اینکه آنها قادرند اماکن حساس و تاسیسات نظامی اسرائیل را نابود کنند.»
روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت با انتشار این مطلب به قلم «الکس فیشمان» تحلیلگر مسایل نظامی اسرائیل به نقل از منابع امنیتی بلندپایه تلآویو فاش کرد که پرخاشگریهای جدید اویگدور لیبرمن وزیر امنیت اسرائیل به قدرت موشکی دقیق ایران بازمیگردد.
این تحلیلگر به نقل از منابع اسرائیلی اضافه کرد: موشکهای ایرانی از نوع شهاب تهدیدی جدید برای اسرائیل است. برد این موشکها 1650 و 1950 کیلومتر است که در خاک ایران به سمت اسرائیل هدفگیری شدهاند.
علاوه بر این ایرانیها اقدام به ساخت موشکهای با دقت بالا از نوع «عماد» کردهاند. این میزان از موشکها که دراختیار ایران است، تغییردهنده توازن قوای منطقه است و ایران با این موشکها قادر است موسسات اصلی در تلآویو همانند کنست (پارلمان) و مقر وزارت امنیت، تاسیسات نظامی، فرودگاهها و ایستگاههای تولید برق را هدف حمله قرار دهد.
سامانه دفاعی پیشرفته اسرائیل هرگز قادر به حمایت صددرصد این رژیم نیست و باید درنظر داشت که اگر یک موشک ازمیان ده موشک از این سامانه عبور کند قادر خواهد بود یکی از زیربناهای راهبردی اسرائیل را هدف قرار دهد و تولید این نوع موشکها تغییری اساسی در وضعیت استراتژیک اسرائیل بوجود میآورد و آزادی عمل این رژیم را در جبهه شمالی محدود میکند.
از زمان پایان جنگ دوم اسرائیل با لبنان در سال 2006، اسرائیل دیگر لبنان را هدف حمله قرار نداده و این به دلیل بیم از شلیک شدن موشکهای حزبالله و وخیم شدن اوضاع جنگ میان دو طرف بوده است.
ایران موشک خرمشهر با برد 2000 کیلومتر آزمایش کرد و موشکهای دقیقی با برد متوسط را در سوریه و لبنان مستقر کرده است. کمیت این موشکها به شکل جدی اسرائیل را تهدید خواهد کرد و رویارویی با این موشکها برای ارتش این رژیم سخت خواهد شد.
در همین حال شبکه 20 تلویزیون رژیم صهیونیستی با اشاره به تهدید موشکی ایران گزارش داد: این کشور موشکهایی در اختیار دارد که قادر به هدف قرار دادن تلآویو در کمتر از 7 دقیقه هستند.
طبق گزارش یدیعوت، شموئیل مئیر پژوهشگر و افسر سابق در یگان پژوهشهای راهبردی در شعبه اطلاعات نظامی اسرائیل (آمان) نیز گفت: اقدام سال گذشته ایران در شلیک مستقیم موشک به مواضع گروههای تروریستی در سوریه،پیشرفت فوقالعاده چشمگیری بود.
مئیر در مقاله خود که در روزنامه عبری هاآرتص منتشر شد، نوشت: شلیک موشک مذکور معادله استراتژیک جدیدی بوجود آورد و مسئله موشکی این کشور از نقطه آزمایش به عرصه قدرت نظامی رسید و ایران مرحله اولیه عملیاتی را با شلیک این موشک به سوریه طی کرد.
منبع:کیهان
مسئله اصلی! خروج ایران یا آمریکا؟
براساس صدها تجربه تاریخی از جمله برجام اگر «تسلیم» هم شویم، باز «فشار و تحریمها» برداشته نخواهد شد، چنانکه در حالی که دیپلماتهای ما در موضوع هستهای تسلیم خواستههای آمریکا شدند، اما وعده لغو تحریمها محقق که نشد، هیچ، تحریمها تشدید هم شدند!.
به گزارش سخن آشنا روزنامه «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
1-گرچه تاکنون در دهها مطلب توهم و خوشبینی کاذب دولت در اعتماد به آمریکاییها برای امضاء برجام و اعتماد به اروپاییها برای حفظ برجام و همچنین خلاف امنیت و منافع ملی بودنِ هرگونه مذاکره درباره قدرت دفاعی کشور را با صدها سند و قرائن و شواهد منطقی و عقلی براساس منافع ملی و بینالمللی تبیین کردهایم، اما نکته مهم در شرایط فعلی بحث «ماندن یا نماندن آمریکا در برجام» یک بحث انحرافی است، چون آمریکا با نقض مکرر برجام عملا از برجام خارج شده و بودنش نفعی و نبودنش ضرری برای ملت ایران ندارد. لذا اکنون موضوع مهم و اصلی«ماندن یا نماندن ایران در برجام» و توطئه هماهنگ آمریکا و اروپا و تلاش نفوذیهای داخلی برای نگه داشتن ایران در این توافقنامه و حفظ آن به هر قیمتی حتی در صورت خروج آمریکا است. دنیس راس مشاور امنیت ملی آمریکا در دولتهای مختلف جمهوریخواه و دمکرات از ریگان گرفته تا اوباما در واشنگتن پست فاش کرد «اروپاییها هماهنگ با آمریکا، خود نیز به برجام پایبند نخواهند ماند، اما حداکثر تلاش را به عمل میآورند تا ایرانیها را به این توافق پایبند نگه دارند حتی اگر شده مشوقهای ناچیزی بدهند»!. نیکی هیلی سفیر آمریکا در سازمان ملل نیز در دانشگاه هوک استنفورد ادعا کرده«ما از برجام خارج میشویم و تحریمها را دوباره برمیگردانیم، اما قرار نیست ایران از برجام خارج شود. ایران در برجام میماند تا منافع تجارت با اروپا را به دست بیاورد»!!!. تلاش دارند یکبار دیگر دوراهی دروغین «تسلیم» یا «فشار و تحریم» را در سناریوی تهدید خروج آمریکا از برجام، پیش روی ملت ایران ترسیم و با القائات و فضاسازیهای رسانهای ایران را مجبور به ماندن در برجام و تسلیم زیادیخواهیهای جدید آمریکا کنند. البته براساس صدها تجربه تاریخی از جمله برجام اگر «تسلیم» هم شویم، باز «فشار و تحریمها» برداشته نخواهد شد، چنانکه در حالی که دیپلماتهای ما در موضوع هستهای تسلیم خواستههای آمریکا شدند، اما وعده لغو تحریمها محقق که نشد، هیچ، تحریمها تشدید هم شدند!. رهبر معظم انقلاب نیز تصریح داشتند «در توافق هستهای نیز همین اتفاق افتاد و وزیر امور خارجه به من گفت ما نتوانستیم برخی خطوط قرمز را حفظ کنیم».
2- در سناریوی جدید یک «بازی دوگانه با نتیجه برد- باخت» مدنظر است. در این بازی قبل از اینکه آمریکا از برجام خارج شود و تحریمها را رسماً برگرداند، اروپاییها تحریمهای مدنظر واشنگتن علیه ایران را به بهانه موشکی و نقش منطقهای با توجیه نگه داشتن آمریکا در برجام اعمال میکنند. بر این اساس در روزهای پایانی سال گذشته و اوایل سال جدید رویترز اسنادی فاش کرد مبنی بر اینکه فرانسه، انگلیس و آلمان طرح تحریمهای موشکی و منطقهای علیه ایران را آماده و در نامهای محرمانه به کشورهای اتحادیه اروپا ارسال کردند تا در نشستِ اواخرِ فروردینِ وزرای خارجه این اتحادیه به تصویب برسد!. آمریکا نیز بعد از اعمال تحریمهای جدید اروپاییها براساس اینکه در عالم سیاست هر چیزی ممکن است، با ماندن در برجام یا به احتمال ضعیفتر با خروج احتمالی از برجام تحریمهای اروپاییها را تشدید و تحریمهای خود را هم اعمال خواهد کرد، چنان که طرح تشدید تحریمها علیه ایران در روزهای آغازین سال جدید در کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان آمریکا به تصویب رسید و برایان هوک مدیر سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکا مدعی شده هیئت مذاکرهکننده آمریکایی مشغول کار بر روی تحریمها علیه ایران در دو بخش موشکهای دوربرد و کوتاهبرد است!. به تبع این اقدام کاخ سفید، بروکسل نیز از ترس مجازات آمریکا علاوهبر تحریمهای خود، مجبور است با اعمال تحریمهای جدید واشنگتن نیز همراهی کند. لذا همانگونه که رهبری و دلسوزان در خشت خام میدیدند و هشدار میدادند؛ و هنوز برجامیان در آینه شفاف نمیبینند،چه برجامی وجود داشته باشد و چه نداشته باشد، و چه آمریکا از برجام خارج شود و چه نشود، و چه مذاکرهای صورت بگیرد و چه نگیرد، آمریکا و اروپا تحریمها علیه ایران را تشدید و اعمال خواهند کرد و بر اساس یک ضربالمثل قدیمی حسن میماند و حوضش!. چون هدف ادعای برد– برد، عملا برد– باخت بود!. حال تیم مذاکرهکننده و دولت تدبیر و امید و شخص رئیسجمهور و رسانههای غربگرای داخلی که بارها از دمیدن صبح بدون تحریمها و گشایش اقتصادی به مدد برجام سخن گفته بودند، باید پاسخ دهند چه شد تحریمها بجای اینکه بالمره برداشته شوند، بالمره تشدید شدند؟!!!. نکته فریبکارانه هم این است که بعد از هر نشست کمیسیون برجام در وین،ادعا میکنند آمریکا در انزوا قرار گرفت؟ آیا این هماهنگی اروپا با آمریکا به عنوان دو لبه قیچی برای تشدید و اعمال تحریمها، و به عنوان چکش و سندان برای نابودی برجام، انزوا نام دارد؟!.
3- بعد از هماهنگی واشنگتن و کشورهای اروپایی برای اعمال تحریمها، به احتمال زیاد گام بعدی رئیسجمهور آمریکا برای نگه داشتن ایران در برجام همزمان با تشدید فشارها، این است که دوازدهم ماه مه بدون اعلام خروج از برجام به روسیه و چین و ایران اولتیماتوم خواهد داد که اگر تا120 روز دیگر اصلاحات پیشنهادی آمریکا در برجام درباره منطقه را نپذیرند، دفعه بعد از برجام خارج خواهد شد! و برای سه ماه دیگر ایران و سرمایهگذاران خارجی برای سرمایهگذاری در ایران را همچنان در بلاتکلیفی نگه خواهد داشت.
4- اما نکته تاسفآور اینکه پس از موضع قاطع نظام در برابر زیادهخواهیهای آمریکا و پاسخ مقتدرانه و صریح و عزتمندانه جمهوری اسلامی به «فضولهای بینالمللی» به نظر میرسد جریان نفوذی هنوز تلاش دارند از موضع انفعال با طرفهای برجامی برخورد کنند و همچنان عزت و اقتدار ملت ایران و منافع ملی را فدای ترس و انفعال و منافع جناحی و شخصی خود کنند. بعد از اعلام شروط گستاخانه و مداخلهجویانه رئیسجمهور فرانسه برای سفر به تهران و پاسخ قاطع نظام به وی، براساس اخباری که منتشر شد اولا به نظر میرسد این سفر که در سه ماه اخیر برای آن فضاسازیهای زیادی انجام شد، لغو شده است. ثانیا برخی از کشورهای فرامنطقهای برای جبران شکست سفر مکرون به تهران تلاش زیادی کردند تا مکرون را به استانبول بفرستند. برخی کشورهای منطقهای هم منفعلانه تلاش داشتند مکرون را به استانبول بکشانند تا در اجلاس سهجانبه ایران و روسیه و ترکیه شرکت کند! ثالثا برنامهریزی شده بود تا درحاشیه اجلاس سهجانبه استانبول با مکرون دیدار و گفتوگو کنند و از آن به گفتوگوهای تاریخی یاد شود!. هرچند با ایستادگی نظام جمهوری اسلامی در برابر زیادهخواهیهای رئیسجمهور فرانسه، علاوه بر سفر وی به تهران، حضورش در استانبول نیز لغو شد، اما نگرانیهایی ایجاد شده است: اولا سؤال نگرانکننده اصلی این است که برنامهریزی برای کشاندن مکرون به استانبول و دیدار و گفتوگو با وی با چه هدفی و براساس کدام سیاست عزتمندانه صورت میگرفت؟ آیا مکرون شرایط نظام جمهوری اسلامی را پذیرفته بود یا آقایان شرطهای فرانسه را قبول کرده بودند؟ قطعا اگر مکرون شرایط ایران را پذیرفته بود باید سفر وی به تهران بعد از آنهمه تبلیغات و فضاسازی انجام میشد. ثانیا باید هشدار داد که همچون گفتوگوی روحانی و اوباما درباره برجام، شاید «اقدام نابجا»ی دیگری درباره منطقه و قدرت دفاعی کشور صورت گیرد که به فرمایش رهبری «ناگهان یک اقدام نابجا و نسنجیده، دره هولناکی برای کشور درست میکند»، آنچنان که با برجام چنین درهای ایجاد کردند! ثالثا آیا با لغو احتمالی سفر مکرون به تهران، برنامهریزی برای گفتوگو با وی در خارج از کشور توهین به ملت ایران نبود؟ رابعا مقامات و رسانههای دو کشور در داخل و خارج با فضاسازیهای کاذب هدف سفر مکرون به تهران را توسعه روابط اقتصادی عنوان میکردند، در حالی که درخواستهای گستاخانه و ناامیدی از تحقق آنها با لغو احتمالی سفر مکرون نشان داد ادعای اقتصادی بودن سفر مکرون پوششی در جهت «انحراف افکارعمومی» برای «اهداف سیاسی» و «دستاوردسازی اقتصادی» برجام بوده است. خامسا قطعا این اقدام نابجا و اشتباه برخلاف امنیت ملی و اقدامی متناقض با سیاست جمهوری اسلامی و نفیکننده اهداف نشست سهجانبه بود. چگونه در حالیکه قرار بود در نشست سهجانبه از موضع قدرت برای تثبیت امنیت در سوریه سخن گفته شود، همزمان برنامهریزی میشد تا در دیدار با مکرون از موضع انفعال درباره اقتدار کشور گفتوگو شود؟ آیا این یک پیام متناقض و نابخردانه به متحدین ایران و جبهه مقاومت و گرای منفعلانه به دشمنان منطقهای و بینالمللی برای گستاخی بیشتر در دشمنی با ملت ایران تلقی نمیشد؟
5- با رصد شرایط کشور و مسائل منطقهای و بینالمللی و درک اهداف دشمنان و فضولهای بینالمللی،چه آمریکا بخواهد از برجام خارج شود و چه بخواهد تحریمها را تشدید کند، ضرورت «پیشدستی ایران» براساس مولفههای امنیت و منافع ملی، منطقهای و بینالمللی بیش از پیش احساس میشود و دولت در یک حرکت انقلابی باید هرچه سریعتر خروج از برجام را در دستور کار خود قرار دهد و در صورت تعلل دولت، شورای عالی امنیت ملی باید در شرایط حساس کنونی به وظیفه خود عمل کند. باید هشدار داد هرگونه تاخیر در اعلام خروج ایران از برجام در حقیقت هموار کردن مسیر میز مذاکره برجام2 خواهد بود. اما با توجه به مواضع مشترک مذاکرهکنندگان ایرانی و آمریکایی مبنی بر اینکه برجام با وضعیت فعلی ادامه پیدا نخواهد کرد، بهنظر میرسد نفوذیها در ارکان اجرایی و رسانهای کشور به بحثهای انحرافی و حاشیه سازی درباره موضوعات کلیشهای و نخنما از جمله فیلترینگ تلگرام، حصر سران فتنه و سایه جنگ و... برای القای حاکمیت دوگانه در جهت انحراف افکارعمومی دست بزنند. لذا باید هوشیار باشیم و منتظر بمانیم که آیا دولت محترم، شرایط کشور و منطقه و بینالمللی را درک خواهد کرد و دستورات نهگانه رهبر معظم انقلاب و مصوبه مجلس برای توقف تعهدات کشور در مقابل نقض عهدهای مکرر آمریکا در برجام را به اجرا خواهد گذاشت و یا همچنان در گرداب برجام گرفتار خواهد ماند؟!
محمدحسین محترم
خروج آمریکا از سوریه و نگرانی نتانیاهو
دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده هفته گذشته طی یک دستور فوق العاده از مقامات نظامی این کشور خواست تا کلیه نظامیان حاضر در خاک سوریه را در کمترین زمان خارج کنند.
سخن آشنا- تصمیم های ترامپ که همیشه چالشی و جنجال برانگیز بوده است این بار هم بدون چالش و جنجال نماند ولی با این تفاوت که تصمیم اخیر وی برای خروج نظامیان آمریکا از سوریه این بار با واکنش تند دشمنان جبهه مقاومت روبرو شد، هر چند که سیاست خارجی آمریکا هیچ گاه اجاز نمیدهد که جبهه مقاومت در منطقه نفس راحتی بکشد و همه تحولات منطقه را در راستای منافع رژیم صهیونیستی تنظیم میکند ولی این تصمیم وی باعث نگرانی سران رژیم صهیونیستی شد و شاید جزء معدود تصمیم گیری های سیاست خارجی آمریکا باشد که باعث نگرانی سران رژیم صهیونیستی شده است.
روزنامه هارتض رژیم صهیونیستی نیز ازوجود این نگرانی و واهمه نیز غافل نماند و با انعکاس خبری تماس تلفنی نتانیاهو و مذاکره طولانی مدت نتانیاهو با ترامپ از این نگرانی و واهمه در سرزمین های اشغالی خبر داد.
بنابراین گزارش خبری به نقل از دو مقام حاضر در کاخ سفید که هارتض نام آن ها را در گزارش خود نیاورده بود، نتانیاهو طی یک تماس تلفنی طولانی مدت با ترامپ از نگرانی های رژیم صهیونیستی از خروج نظامیان آمریکایی سخن گفت.
دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده هفته گذشته طی یک دستور فوق العاده از مقامات نظامی این کشور خواست تا کلیه نظامیان حاضر در خاک سوریه را در کمترین زمان خارج کنند.
ترامپ در نشست خبری خود با خبرنگران در جواب این سئوال که از وی در مورد علت خروج نظامیان از آمریکا پرسیده شد پاسخ داد : "اجازه دهید دیگران مسئولیت سوریه را بر عهده بگیرند."
موج پشتیبانی مردم سوریه از نظام بشار اسد باعث شد تا ترامپ به این نتیجه برسد که در سوریه گزینه ای برای روی کار آوردن یک دولت حافظ منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود ندارد. تصمیم خروج ترامپ از سوریه از این لحاظ اتخاذ شد که موج پیشروی های ارتش سوریه و متحدانش در سوریه و شکست شبه نظامیان تروریستی که آمریکا به صورت علنی به آن ها آموزش نظامی میداد باعث رسوایی ناکارآمدی آمریکا در حل بحران سوریه شد.
حال سئوالی که پیش میاید این است که در صورتی که نظامیان آمریکایی بنابر ادعای دروغین آمریکا فقط با داعش مبارزه می کردند و مانع پیشرفت داعش میشدند، چرا اسرائیل نگران خروج آمریکا از سوریه است؟
در پاسخ این سئوال باید به چند نکته دقت کرد، نکته اول این است که داعش اساسا سلاح جنگ افزاری اسرائیل بود که به صورت نیابتی با جبهه مقاومت مبارزه میکرد تا جایی که این روزها نه تنها به طور کلی از بین رفته است بلکه یگان های امدادی داعش همانند ارتش آمریکا نیز در حال ترک صحنه میباشند.ارتش آمریکا در مواقع ضروری به کمک داعش می شتافت و با بمباران جبهه های مقاومت باعث پیشروی تروریست ها میشد. دستور خروج نظامییان آمریکا از سوریه در واقع دستور عدم پشتیبانی از شبه نظامیان تروریستی بود که به علت ناکارآمدی و شکست سنگین با خیانت آمریکا مواجه شدند.
از همین نگرانی سران رژیم صهیونیستی میتوان به عمق این موضوع پی برد که آمریکا در سوریه علیه تروریست ها نمیجنگید بلکه با حمله نظامی به نظامیان سوری و متحدانش مانع آزادسازی سوریه از لوث وجود تروریست ها می شد. بخشی از نگرانی اسرائیل از خروج آمریکا به دلیل از بین رفتن سلاح تروریستی صهیونیست ها است.
نکته حائز اهمیت دیگر این است که قدرت سلاح مقاومت به سطوح بسیار بالایی پیش رفته است و سلاح تروریستی صهیونیستی از بین برده است و از سوی دیگر تفرقه سازشکارانه میان امت فلسطینی به اتحاد استعمارستیزی تبدیل شده است و باعث گردیده که فلسطینیان بیشماری در راهپیمایی های موسوم به راهپیمایی بازگشت شرکت کنند و بدون ترس از شهادت و اسارت، زمینه را برای بازگشت هم وطنان خود ایجاد کنند. بازگشت فلسطینیان بزرگترین کابوس رژیم کودک کش اسرائیل است و در حال حاضر ترامپ با تصمیم انتقال سفارت باعث شد دور جدیدی از انتفاضه آغاز شود که بحران تازه ای را برای اسرائیل تراشید و در اوج این بحران با تصمیم دیگری برای خروج از سوریه در واقع صهیونیست ها را در مشکلات منطقه ای خود تنها گذاشت.
آنچه که میتوان استنباط کرد این است که سلاح های تروریستی که با مهندسی آمریکا برای بقای رژیم صهیونیستی طراحی و تولید شده بودن نه تنها دشمنان رژیم صهیونیستی را ضعیف کرد و بلکه با قدرت گرفتن دشمنان این رژیم اشغالگر هم اکنون نه تنها منافع اسرائیل در خطر است بلکه اصل بقای این رژیم در سرتاسر دیوارهای نژادپرستی آن به خطر افتاده است.
خبرگزاری بین المللی قدس
«راهپیمایی بازگشت» فلسطین و رسانههای غربی
نوع پوشش راهپیمایی حق بازگشت فلسطینیان نوار غزه در رسانههای غربی، نشان میدهد این رسانهها روایت همتایان صهیونیست خود را تکرار میکنند و مردم فلسطین را فاقد سرزمین جلوه میدهند.
به گزارش سخن آشنا، فلسطینیهای ساکن نوار غزه از روز جمعه 30 مارس مصادف با «روز زمین»، دور جدیدی از اعتراضها و رویارویی با رژیم اشغالگر را در قالب راهپیمایی مسالمتآمیز «حق بازگشت» آغاز کردند.
آنچه در این بین حائز اهمیت است، نحوه پوشش این اعتراضات از سوی رسانههای غربی است، در اینباره پایگاه خبری «عربی الجدید» یادداشتی به قلم «مصطفی ابو السعود»، نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی فلسطینی تحت عنوان «راهپیمایی بازگشت و رسانههای غرب» منتشر کرده که در آن آمده است:
«رسانههای صهیونیستی از فلسطین در غرب تصویر «سرزمینی بدون ملت» را ترسیم کرده و اینکه خداوند این سرزمین را به آنها داده و آنها بیش از هر ملت دیگری در این سرزمین صاحب حق هستند و برای احقاق این حق هر تیری که در ترکش داشته باشند، را خارج میکنند.
مهمترین این تیرها، «تیر دین و مذهب» بود تا بدین وسیله انکارکنندگان و شککنندگان در دشمنی با یهود را هدف قرار داده ومتهم کنند. نمونه بارز این امر در خصوص «روژه گارودی»، اندیشمند فرانسوی قابل ملاحظه بود که در بسیاری از دروغهای یهود، از جمله قضیه «هولوکاست» یا همان سوزاندن یهود توسط نازیها طی جنگ جهانی شک و آنها را رد کرده بود ویا «نئوم چامسکی»، اندیشمند آمریکایی که مخالف سیاستهای آمریکا در قبال یهود و وابستگی این سیاستها به یهودیان است.
طبق این گزارش، اگر به موضوع راهپیمایی بازگشت در نگاه رسانههای غربی بازگردیم و نگاهی به نشریات غربی بیندازیم و که چگونه به موضوع راهپیمایی مسالمتآمیز بازگشت پرداختهاند، خواهیم دید که اغلب آنها مانند «نیویورک تایمز» و «بیبیسی» که پایگاه و دژ رسانهای لیبرالیسم غرب هستند، عینا انتقال دهنده روایت صهیونیستی هستند، بهگونهای که این تریبونهای رسانهای اصطلاحات و واژههای غیر دقیقی را برای توصیف این رخداد انتخاب کرده و در پوششهای خبری خود از انعکاس تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه این راهپیماییها خودداری و آنها را رویاروییهایی توصیف کردند که بعد از پرتاب سنگ توسط فلسطینیها و تلاش آنها برای عبور از مرزها آغاز شدند و نحوه پوشش خبر به سود روایت صهیونیستی است.
به عنوان مثال روزنامه نیویورک تایمز رخدادهای روز جمعه در بزرگداشت روز زمین را به «برخورد/رویارویی» و در خبرهای پیوست آن را به «برافروخته شدن آتش مرزها» و «جمعه خشونت» توصیف کرده بود، بیآنکه به این نکته اشاره کند که خشونت به کار رفته برای سرکوب راهپیمایی مسالمتآمیز بوده، این ابهام را در خواننده ایجاد میکند که خشونت بکار رفته از سوی دو طرف بوده است.
همچنین این نشریه مدعی شد، دلیل شعلهور شدن آتش درگیریها به دلیل خشونت بکار گرفته شده از سوی گروههای کوچک فلسطینی برسر مرز حین راهپیمایی بوده و همین موضوع ارتش رژیم صهیونیستی را وادار به پاسخگویی کرده که تماما با ادعاهای صهیونیستی مطابقت و همخوانی دارد، بدون اشاره به اینکه رهبران رژیم صهیونیستی بارها پیش از راهپیمایی به استفاده از خشونت برای سرکوب تظاهرکنندگان اشاره و تهدید به این امر کرده بودند.
این درحالی است که بی بی سی درباره حوادث جمعه گذشته این سوال را مطرح کرده بود که چه اتفاقی در مرزهای مشترک غزه با سرزمینهای اشغالی رخ داده است؟ و پاسخ داده بود: «رویاروییها 16 کشته فلسطینی و صدها زخمی برجا گذاشت».
در پاراگراف اول پاسخ به سوال فوق، بی بی سی اقدام به نقل برخی ادعاهای ارتش رژیم صهیونیستی کرده بود که بخش اعظم فضای اختصاص داده شده به پاسخها دربرگرفته بود، بدون آنکه حتی یک سخنی یا مصاحبهای در توضیح آنچه رخ داده از سوی یک شخصیت فلسطینی نقل شود و در این زمینه بی بی سی در پوشش خود تنها نقل سخنانی از جانب جنبش حماس اکتفا کرده بود.
در این میان نشریاتی بودند که یادآور شدند، این افراد (فلسطینیها) ادعا میکنند و بر این گمانند که دارای زمینی در «اسرائیل» هستند. برخی نشریات هم نوشتند که این تظاهرات به دلیل محاصره بوده و نه بازگشت و در این خصوص تنها «محمود عباس»، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و تشکیلات خودگردان را سرزنش میکنند که عامل محاصره بوده، نه رژیم صهیونیستی.
در اینجا تنها باید بر این نکته تاکید کرد که علیرغم کم شمار بودن یهودیان در جهان، به ویژه یهودیانی که از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند، اما نمیتوان منکر تلاش حامیان این رژیم جهت خدمت به طرحشان را منکر شد.
در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا اینها توانستهاند، همدیگر را قانع کنند، کسانی که کتاب بر آنها نازل شده، واقعا تروریست هستند؟ و آیا گمراهان دروغهای کسانیکه مورد غضب قرار گرفتهاند، را پذیرفته و از صهیونیستها اربابان و خدایگانی غیر از ذات باریتعالی برای خود ساختهاند، یا اینکه این موضوع آنقدر که به قدرت مورد غضب قرار گرفتگان بر آنها دارد، به ناتوانی صاحبان حق ندارد؟ یا اینکه منافع مشترک مورد غضب قرار گرفتگان و گمراهان بیش از فلسطینیان و گمراهان است؟».
منبع:فارس